دومین اپیزود از فصل پنجم پادکست پی آر پروز (PR Pros) با حضور روشن نوروزی، بنیانگذار جایزه عکاسی مستقل شید، و سینا تفنگچی، پژوهشگر رسانه تقدیم حضور شما می شود. موضوع فصل پنجم این پادکست اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ در رویدادهای کوچک و متوسط علمی، فرهنگی و هنری است.
سجاد موسوی راضی و مسعود مقصودی دلیل انتخاب این موضوع را این می دانند که از یکسو تعداد زیادی رویدادهای کوچک و متوسط در کشور برگزار می شود، اما برندها از این بازار بیرون هستند و این رویدادها دیده نمی شوند. از سوی دیگر، بسیاری از این رویدادها برای پیدا کردن اسپانسر سعی می کنند به برندهای مختلف مراجعه کنند، اما راه تماس و ارتباط با برندها در این حوزه نامشخص است. برای همین در این فصل به سراغ برندها و برگزارکننده های رویدادهای کوچک و متوسط علمی، فرهنگی و هنری رفته ایم تا نگاه آنها به این موضوع را ببینیم.
توضیح دیگر اینکه، از آنجائیکه در هر قسمت تجربه دو متخصص مرتبط با حوزه اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ بررسی می شود توصیه می شود همه اپیزودها را بشنوید تا تجربه کاملی از این موضوع به دست آورید.
این پادکست را می توانید در کست باکس، شنوتو، و گوگل پادکست بشنوید.
متن گفتگوی سجاد موسوی راضی و مسعود مقصودی، با روشن نوروزی و سینا تفنگچی در ادامه آمده است.
سجاد موسوی راضی: روشن جان تجربه برگزاری رویدادهای متنوع در مقیاس های متفاوت را داشتی، توضیح بده در این رویدادها چطور برای پیدا کردن اسپانسر اقدام می کردید؟
روشن نوروزی: وقتی در مورد اسپانسرشیپ حرف می زنیم در مورد یک فضای نابالغ، خام و غیرحرفه ای صحبت می کنیم. غیرحرفه ای نه به این معنا که چیز بدی است، بلکه به این معنی که ساز و کار حرفه ای دقیقی در آن مشخص نیست و وجود ندارد، به ویژه در مورد رویدادهای کوچک و متوسط آن هم در حوزه فرهنگی و هنری. نه برگزارکننده و نه برندی که می خواهد اسپانسر شود، خیلی در مورد ابعاد کار مشترکی که می خواهند انجام دهند آشنا نیستند. یعنی نه برگزارکننده می داند که چه خدماتی می تواند بدهد که به اسپانسر کمک کند، و نه اسپانسر می داند که اساسا چرا باید وارد این فضا شود. بنابراین در همچین فضای نابالغی، برگزارکننده می خواهد پول در بیاورد که رویدادش را برگزار کند و به آب و آتش می زند و ده ها و صدها و هزاران نامه و پروپوزال و … برای سازمان های مختلف می فرستد تا شاید این توری که پهن کرده بالاخره یک دانه ماهی هم اگر شده بگیرد و بتواند رویداد را برگزار کند. از طرف دیگر، چیزهایی مثل مناسبات، ارتباطات، و آشنایی ها باعث می شود این مسیر راحت تر پیش برود. مناسبات و آشنایی هایی که اگر نباشند احتمالا تلاش برای اسپانسریابی به نتیجه نمی رسد. در مورد تجربیات من هم همینطور بوده با این تفاوت که من هیچوقت سعی نکردم که با نامه و … به سازمان های غیرآشنا شروع کنم، از همان ابتدا من به سراغ آشناها رفتم. یعنی به طور مشخص گفتم که برای فلان رویداد فلان رقم پول نیاز دارم و این مبلغ را از چه کسانی می توانم تامین کنم، اگر سجاد دوست من هست در روابط عمومی فلان شرکت، شانس خودم را با او امتحان می کنم. معمولا اینطوری هست که وقتی می رویم و به جای سازمان فکر می کنیم که رویداد ما چه منافعی می تواند برای سازمان داشته باشد، وارد یک پروسه اغنایی می شویم. همین طی کردن پروسه اغنا در رویدادهای کوچک و متوسط به یک توان و انرژی مضاعفی نیاز دارد. ممکن است در انتها این تلاش ها به نتیجه برسد اما رویدادها به ویژه که هول هولکی بسته می شوند، و توان این کار را ندارند، برایشان نمی صرفد که انرژی خیلی زیادی برای پیدا کردن اسپانسر به این شیوه بگذارند. تجربیات من نشان داده که چه در رویدادهای عکاسی خودم و چه در رویدادهایی که برای انجمن عکاسان مطبوعاتی برگزار کردم، معمولا یک راه ارتباطی وجود دارد که ما سعی می کنیم آن راه ارتباطی را درست و دقیق ارائه کنیم. یعنی اگر قرار است پکیجی را برای یک نفر ارائه کنم، مشخصا پکیجی ویژه همان شخص طراحی و آماده می کنم. اگر کسی که با آن یک ارتباطی وجود دارد اعلام کرد که نامه ارسال کنید و …، حالا مسئولیت بزرگی بر گردن تیم برگزارکننده است تا پیام خودشان را برای ان فرد و سازمان شخصی سازی کنند تا نقش سازمان را در این رویداد پررنگ تر کند به این منظور که درخواست جدی تر پیگیری شود.
مسعود مقصودی: روشن، در اغنا کردن اسپانسر، چه چیزی باید به سازمان بگوئیم که رویداد را برایش جذاب کنیم؟
روشن نوروزی: بستگی به پارامترهایی دارد مثل اینکه رویدادمان چیست، سازمانی که با آن مذاکره می کنیم کدام است، و ما به کدام اهداف آن سازمان می توانیم برسیم. رویدادها همه تلاش خود را می کنند تا به هر شکل ممکن اسپانسر پیدا کنند، اما در رویدادها ما خط قرمزی داریم به نام محتوا، یعنی تا جایی با سازمان ها مذاکره می کنیم که ببینیم به محتوای رویداد ما کاری ندارند و در آن دخل و تصرفی ایجاد نمی کنند. به نظر من با سه رویکرد می توان به سراغ سازمان ها رفت. اول، شباهت هایی بین کارهای CSR و اسپانسرشیپ و جود دارد. فرضا من دارم یک مجل در می آورم که دو هزار تیراژ دارد. خب، مثلا بانک ملت چرا باید اسپانسر مجله با این تیراژ محدود شود، بنابراین در روند مذاکره خود به آنها می گویم بیایید حمایت کنید از یک مجله فرهنگی، هنری و این جزو مسئولیت اجتماعی شماست و … . یعنی پروژه را تبدیل به یک پروژه مسئولیت اجتماعی می کنم که کاملا اشتباه است از منظر ارتباطی. مشخصا بین CSR و اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ تفاوت های اساسی وجود دارد ازجمله اینکه CSR نمی تواند در کوتاه مدت اتفاق بیافتد، نمی تواند با پول دادن به انتها برسد و باید پروسه داشته باشد، و مهمتر از آن اینکه باید به عنوان تیم ارتباطات یک سازمان باید در ان پروژه CSR خودتان هم مشارکت بکنید. در حالیکه در پروژه رویداد فرهنگی اگر اسپانسر به من بگوید من می خواهم مشارکت بکنم، من می گویم ببخشید شما فقط باید پول بدهید و نمی توانید در محتوا، زمانبندی، تبلیغات و … دخالت کنید. گونه دوم زمانی است که اسپاسنرشیپ رویکرد برندینگ و مارکتینگ پیدا می کند. یعنی من برای کسی که سعی در اغنایش دارم، باید عدد و رقم ببرم.
مسعود مقصودی: منظور؟
روشن نوروزی: یعنی بگویم اگر تو داری در اینجا یک میلیون تومان هزینه می کنی، این فرصت های فروش یا معرفی محصول یا سازمان برایت ایجاد می شود. در اینجا چرا من نمی توانم رقابت کنم؟ برای اینکه معمولا رویدادهای فرهنگی کوچک و متوسط دایره مخاطبان محدودی دارند. اولین سئوال سازمانی که می خواهد اسپانسر شود این است که چند نفر مجله شما را می بینند، چند نفر به نمایشگاه یا فستیوال شما می آیند؟ خب، من اینجا توان رقابت ندارم و عددی که دارم درخواست می کنم برای اسپانسرشیپ، قابل رقابت با رسانه های دیگری که آن سازمان می تواند رقابت کند نیست. اما یک رویکرد سومی وجود دارد که این را من نمی توانم به مدیران سازمان بگویم. به نظرم باید در مورد این رویکرد حرف بزنیم تا فضای مناسب برای آن ایجاد شود. بذری که دوست دارم اینجا بکارم این است؛ مگر نه اینکه ما روابط عمومی انجام می دهیم برای خوش نامی سازمان؟ مگر نه اینکه ما تا حد زیادی می دانیم که رویدادهای علمی، فرهنگی و هنری کوچک و متوسط پدیده های خوشنامی هستند، مجله های مستقل پدیده های خوشنامی هستند؟ بنابراین ما می توانیم رویکرد اسپانسرشیپ خودمان نه با تعریف CSR و نه با تعاریف مارکتینگ و برندینگ، بلکه با این تعریف که ما داریم با یک برند خوشنام مشارکت می کنیم و در کنار این ماجرا به خوشنامی برند خودمان کمک می کنیم. ما در حوزه فرهنگی و هنری آدم های بسیار زیادی را داریم که کارهای بسیار خوب و بزرگی انجام می دهند، کارهایی که در واقع شاید کار یک وزارتخانه باشد، آدمهایی که به صورت فردی فستیوال مستقل برگزار می کنند، و شاید اگر همین توان و انرژی را در کار حرفه ای خود بگذارد شاید بهره بسیار بیشتری ببرد. اما به دنبال اینست که به سازمان ها فعالیت خود را معرفی کند و چراغ اینگونه فعالیت های مستقل را روشن نگاه دارد. من فکر می کنم که تیم های ارتباطات در سازمان ها مسئولیت بزرگ دارند؛ یکی اینکه این رویدادها را شناسایی کنند بنا بر رویکردی که سازمانشان دارد، احتمال رویکرد سازمانی مثل کاله با فولاد مبارکه سپاهان در اسپانسرشیپ ارتباطی (PR) با یکدیگر متفاوت باشد با گروه های ذینغ متفاوت. ولی من تا به حال ندیده ام تیم ارتباطاتی در یکی از کسب و کارهای ایرانی، برنامه مدونی برای این شکل از اسپانسرشیپ داشته باشد. معمولا اینطور است که مدیرعال زنگ می زند و دستور می دهد که فلان فعالیت انجام شود. فکر می کنم که مقوله اسپاسنرشیپ یک بچه بی سرپرستی است که بین تیم های مارکتینگ، برندینگ، CSR و روابط عمومی دست به دست می شود. یا هیچکس مسئولیت آن را بر عهده نمی گیرد یا اینکه بواسطه قدرتی که ایجاد می کند، همه دارند بر سر مسئولیت آن دعوا می کنند.
مسعود مقصودی: چه CSR، چه مارکتینگ و برندینگ و چه ارتباطات و روابط عمومی در این مقوله، همه خروجی هایی هستند که ما می بینیم. اما چیزی که در اپیزود قبلی هم در مورد آن صحبت شد این است که همه اینها از یک گلوگاه می گذرند و برگزارکننده رویداد باید آن را در رویداد خود ببیند و آن را به اسپانسر بفروشد؛ آن چیز هم توجه است. یعنی اینکه برگزارکننده رویداد چه چیزی را دارد می فروشد به اسپانسر، توجه. شاید با دیده شدن کمی اشتباه بگیریم این موضوع را، اما یکی نیستند. جلب توجه یعنی اینکه آدم ها را به رویداد خود جلب کنید، نظر آنها را جلب کنید، تا زمانیکه این کار را نکنید نمی توانید مثلا به کاله بگوئید بیا و اسپانسر CSR من بشو. ان هم پاسخ می دهد که رویداد را چه کسی می بیند؟ کدام یکی از ذینفعان من در رویداد تو هستند؟ این در مورد مارکتینگ، برندینگ و روابط عمومی هم صادق است. آن چیزی که برای سازمان جذاب است که در ارائه رویداد ببینند این است که بگوئی فارغ از تعداد مخاطبان رویداد، به کیفیت آنها نیز فکر شده و این کیفیت برای تو مهم است.
روشن نوروزی: اگر مخاطبان رویداد 10 نفر باشد چی؟ ببین، یک مسئله ای وجود دارد. من در یک رویداد کوچک و متوسط نمی توانم در آن دو رویکرد اول (CSR و مارکتینگ) مانور بدهم. اگر بخواهم روی CSR تمرکز کنم ممکن است از فضای کار مستقل دور بشوم، و اگر مارکتینگی مذاکره کنم توان مقابله ندارم. بنابراین حرف من اینست که موضع من به عنوان برگزارکننده رویداد فرهنگی و هنری متوس و کوچک بروم در رویکرد سوم بجنگم. یعنی خودم را به عنوان یک برند خوشنام اینقدر بشناسانم که سازمان اسپانسر شونده به من نزدیک شود. من با اینکه توجه تاثیرگذار است مخالفتی ندارم. اما یک مسائلی وجود دارد که دولت باید به آنها ورود کند از جهت حمایت و همه می دانیم که دولت به مسئولیت خود عمل نمی کند. اتفاقا اینجا باید برای سازمان ها جذاب باشد. بیایند جلو و بگویند من وارد فضایی می شوم که مسئولیت شخص دیگری بوده اما نکرده، ولی من وارد این حوزه می شوم و توجه را هم به خودم جلب می کنم. اینجا شاید از نظر کمی توجه زیادی به خود نگیرد اما موجب ارتقای نام سازمان بین مخاطبان هدفش می شود. می تواند نگاه سازمان را به جامعه نشان دهد و برند را صاحب یک هویت می کند.
سینا تفنگچی: از طرف دیگر دارد یکسری نگاه ها را هدایت می کند. به این شکل سازمان می تواند نگاه یک سری مخاطب دیگر را به موضوع مورد نظر خود جلب کند. این خودش یاریگر است. کافی است که سازمان بگوید من حامی یک رویداد کوچک با موضوع فلسفه غرب شده ام، آدم هایی که بیرون سازمان نشسته اند می روند به دنبال آن موضوع و دو تا مقاله بخوانند و … . این موضوع را در مورد بیماری ها خیلی شاهدش بوده ایم. طی سالهای مختلفی که همه ما گذرانده ایم، موضوع سرطان و در آن موسسه محک خیلی شناخته شده است و همه برای کمک به آنها داوطلب می شوند. حالا این را مقایسه کنید با بیماران صرع، بیماران پروانه ای، و … که خیلی مهم هم هستند و هزینه هایشان بعضا بیشتر از بیماران سرطانی می شود اما چون جمعیت آنها کمتر است و انجمن قوی ندارند، و برخی آدم ها پشت این بیماران نیستند، این موضوع برای ما بی اهمیت شده است و به آنها توجه نمی کنیم. حالا اگر سازمانی بیاید و اعلام کند که از بیماران فلان حمایت می کند، ناخواسته توجه یک عده از مردم به آن بیماری جلب می شود و شناختشان بالاتر می رود نسبت به آن بیماری در جامعه. ولی سازمان ها حاضر نمی شوند برای سرمایه گذاری یا انجام اقدام های پایه ای وارد زمینه های موضوعی کوچکتر شوند. حتی حاضر نیستند که اقدام کوچک در سطح یک فعالیت دانشجویی را حمایت کند در حوزه های این چنینی. اینکه روشن می گوید سازمان ها دغدغه هایشان را نمی شناسند کاملا درست است. ما این همه مشکلات محیط زیستی داریم، چند سازمان حاضر شده اند در این حوزه عمل کنند؟ آیا کسی به دنبال آنها می رود؟ خودشان حاضر هستند به دنبال این موضوع ها بروند؟ مگر این سازمان ها در این کشور زندگی نمی کنند؟ اما حاضر نیستند روی این موضوعات سرمایه گذاری کنند چون مسئله و دغدغه خودش را نمی شناسد. ولی خوب می دانند که باید برود در فلان دانشگاه یا در فلان رویداد که صد نفر مدیر و مسئول در آن حضور دارند اسپانسر شود. فارغ از آن دیگر هویتی ندارد.
مسعود مقصودی: نه تنها سازمان ها مسئله خودشان را نمی شناسند، بلکه موضوعی مثل محیط زیست متاسفانه مسئله جامعه هم نیست. اسپانسر با خود فکر می کند که وقتی محیط زیست مسئله جامعه من نیست، چرا من باید پول خودم را صرف آن کنم.
سجاد موسوی راضی: وقتی از سازمان صحبت می کنیم انگار از شرکت های بزرگ و شناخته شده، شرکت هایی که دستشان به دهنشان می رسد صحبت می کنیم. اگر از رویدادهای کوچک و متوسط صحبت می کنیم، ایا برگزارکننده رویداد حتما باید به سراغ شرکت های بزرگ و شناخته شده برود؟ آیا اگر شرکت کوچکی را می شناسیم که می دانیم توان اسپانسرشیپ در رویداد کوچک و متوسط را دارد و نیازمند دیده شدن هست، باید به سراغشان برویم؟
سینا تفنگچی: فکر می کنم که اولا همیشه حمایت ها مادی نیست، خیلی از حمایت ها معنوی است. این باز بر می گردد به مسئله نشناسی سازمان ها و برگزارکننده های رویداد و هم مخاطبان. دو چالش وجود دارد، یکی اینکه ما هنوز فرق تبلیغات و روابط عمومی را با مسئولیت اجتماعی نمی دانیم. یکسری اشتراکات دارند اما ما فهم این دو مفهوم را هنوز پیدا نکرده ایم. ولی بحث دیگر اینست که آیا باید الزاما اسپانسر مادی داشته باشیم؟ نه، خیلی از رویدادها اسپانسر معنوی می خواهند. با وجود این، هنوز نمی دانیم در اسپانسرینگ معنوی نیز ملاک حضور برندها چیست. برگزارکننده رویداد در این حمایت معنوی به دنبال این است که مخاطب بیشتری جلب کند. رویدادهای زیادی هست که اگر فرد یا سازمان برگزارکننده و حامیان آن را نشناسیم در آن رویداد شرکت نمی کنیم. انگار حتما باید حامیان بزرگ داشته باشد، یا اساتید به نام در آن شرکت کنند تا توجه مخاطب به آن رویداد جلب شود. بنابراین اگر شرکت های کوچک حامی شوند، احتمال اینکه مخاطب در آنها شرکت کند کم می شود. در خیلی از رویدادها، حامیان معنوی که اضافه می شوند به آن رویداد فقط جهت اعتبار بخشیدن به رویداد اضافه می شوند تا مشارکت بالاتر برود. ایا این حمایت معنوی و اضافه شدن لوگوی شرکت ها به یک رویداد با آگاهی انجام شده است؟ نه، فقط با یک جستجوی ساده اسم چند شرکت را اضافه می کنند. شرکت هم نمی داند موضوعی که در آن رویداد خاص مطرح می شود، اصولا چیست. در اینجا برگزارکنندگان رویداد به آن شرکت های حامی دارند هیت اشتباه و مرجعیت در آن حوزه خاص را می دهند. یعنی شرکت از رویداد شما استفاده می کند در جهت برندسازی خودش در آن حوزه مورد نظر، بدون آگاهی واقعی نسبت به موضوع. برگزارکننده هم در واقعیت نمی داند آن شرکت چه آورده ای برای رویداد خواهد داشت. چالش دوم اینکه، وقتی در مورد فرایند اسپانسرینگ در سازمان ها صحبت می کنیم، باید به این سئوال جواب بدهیم که این فرآیند برای خود سازمان است یا برای یک شخص به خصوص، مثلا مدیرعامل؟ من بیشتر این فرایندها را برای شخص می بینم. چون شما رویدادی را برگزار می کنید، و اسپانسر می گوید تا مدیرعامل من سخنرانی نداشته باشد در این رویداد، رویداد برگزار نمی شود. در واقع اسپانسر دارد اعتبار، پول و هدیه می دهد به رویداد تا مدیرعاملش صحبت کند. اگر مدیرعامل در آن رویداد صحبت نکند، سازمان به راحتی اعلام می کند که شرایط اسپانسرشیپ را ندارد. اینجا اعتباربخشی های کاذب ایجاد می کنیم. به خصوص در رویدادهای علمی دانشگاهی این موضوع خیلی دیده می شود. در این رویدادها مدیرعامل فلان شرکت هم مرجعیت و هویت علمی پیدا می کند و هم داده هایی ارائه می کند که الزاما درست نیست. یکی از چالش های ما در کشور این است که بدون آنکه مسئله جدیدی خلق کنیم، رویداد برگزار می کنیم.
مسعود مقصودی: به خاطر اقتصاد رویداد است؟
سینا تفنگچی: بله، به خاطر اقتصاد رویداد است. مثلا رویداد تد را می دانیم برای چه آمد. اما حالا هر کسی می آید و یک رویداد تد برگزار می کند که در آن افرادی صحبت می کنند. در این سخنرانی ها هم برخلاف تعهد تد، آیا واقعا تجارب ان افراد بیان می شود؟ در موضوع اسپانسرشیپ هم رقابت های کاذب ایجاد کردیم. در یک رویداد علمی در صنعتی به خصوص، شرکتی که می خواهد اسپانسر شود می گوید چرا رقیب من در این رویداد حضور دارد؟ خب، چرا نباید باشد؟ ایا در این صنعت فقط نام یک شرکت باید شنیده شود؟ این اتفاق به این دلیل می افتد که شرکت به دنبال این است که فقط خودش دیده شود. این شکل از رقابت اصولا اثرگذار نیست.
سجاد موسوی راضی: این چالش را در شرکت های دولتی می بینی یا در خصوصی ها هم دیده می شود؟
سینا تفنگچی: در همه انواع شرکت های دولتی، خصوصی، نیمه خصوصی و استارتاپی ها، این چالش وجود دارد. در شرکت های دولتی این مسئله پررنگ تر است.
روشن نوروزی: من معنی اسپانسر معنوی را نمی فهمم. من به عنوان برگزارکننده رویداد به شرکت اعلام می کنم که 100 میلیون تومان پول نیاز دارم برای اینکه بتوانم رویداد را با کیفیت مورد نظر برگزار کنم. حالا هزینه کرد این مبلغ اساسا به اسپانسر مربوط نمی شود. مثلا به سراغ شرکتی می رویم برای اسپانسرشیپ شدن در یک رویداد فرهنگی مستقل، شرکت می گوید چاپ کاتالوگ و بروشورتان را ما انجام می دهیم. خب، من نمی خواهم چاپ کارهایم را شرکت شما انجام بدهد به دلیل اینکه شاخصی برای چاپ از نظر کیفی مد نظرم است. دوم اینکه اگر هزینه های من 50 میلیون است من رقم 500 میلیونی برای اسپانسر در نظر دارم تا بتوانم پشتوانه ای ایجاد کنم برای رویدادهای بعدی. رویداد اصولا به تداوم آن زنده است. از طرف دیگر از این منبع استفاده کنم تا کیفیت آن را بالاتر ببرم. بنابراین حمایت معنوی تداخل فعالیت ها با یکدیگر است. مثلا یک موضوعی هست به نام اسپانسر رسانه ای، اصلا این موضوع را نمی فهمم. رسانه می آید اسپانسر می شود اما پول نمی دهد و می گوید ما اخبار این رویداد را پوشش می دهیم. اگر این حوزه برای رسانه جذاب است، طبیعتا پوشش اخبار آن حوزه وظیفه رسانه است. این مناسبتات غیر شفاف و غیر حرفه ایست.
سجاد موسوی راضی: به نظرم تعاریف تغییر کرده است. ما در دنیا اسپانسر رسانه ای داریم، اما رسانه نمی گوید لوگوی من را بگذار و من هم اخبار رویداد را کار می کنم. اگر به عنوان رسانه اسپانسر معنوی می شود، یک ارزش افزوده ای باید بواسطه رسانه بودن برای رویداد ایجاد کند.
روشن نوروزی: رسانه می تواند بگوید من پوشش رسانه ای فراتر از پوشش رسانه ای عادی ایجاد می کنم. پخش زنده رویداد را می آورم، خبرنگار اختصاصی می آورم و … . یک نکته دیگر، اگر می رویمم سراغ رویدادهای ملی، از موضوع بحث دور می شویم. ما در اینجا داریم در مورد رویدادهای کوچک و متوسط صحبت می کنیم. رویدادهای کوچک و متوسط در نهایت بتوانند دو یا سه اسپانسر پیدا کنند و اعداد و ارقام اسپانسرشیپ برای آنها میلیاردی نیست، بلکه در حد چند صد میلیون باقی می ماند. از طرف دیگر، می خواهم خواهش کنم که فقط این داستان را در مورد رویداد نبینیم، یک مقوله دیگری هم وجود دارد به نام پروژه. مثلا اینکه من یک پروژه پژوهشی دارم کار می کنم در مورد نظام بانکداری، یا تاریخ شفاهی بانکداری را می خواهم از طریق مصاحبه با صدها نفر مستند کنم. در اینجا به سراغ کسب و کارهای مرتبط با این حوزه می روم مثل بانک ها، بیمه ها و کسب و کارهای وابسته به این صنعت. این پروژه برای سازمان اسپانسر شونده، نه مسئولیت اجتماعی است چون حق ندارد مشارکت محتوایی داشته باشد، نه مارکتینگی و برندینگی است چون مخاطب زیادی ندارد، اما دقیقا آن رویکرد سومی است که از آن صحبت کردیم. شرکت در این پروژه می تواند مشارکت کند جهت تقویت اکوسیستم خود در جهت خوشنامی. معمولا این پروژه ها در ایران به صورت شخصی انجام می شود. کسب و کارها می توانند این پروژه ها و فعالیت ها را رصد کنند و اسپانسر شوند. معنای مشخص اسپانسرینگ هم این است که شرکت تامین مالی می کند که آن فرد یا گروه بتواند پروژه مورد نظر خود را با کیفیت مد نظر پیش ببرد. پروژه ارزشمندی را در ادبیات فارسی ایران داریم به نام گنجور. همه ما داریم با آن زندگی می کنیم و به آن رجوع می کنیم. برای من خیلی عجیب است که هیچ کسب و کاری نمی رود و اسپانسر این پروژه خوب بشود. مثال دیگر نرم افزار ویراستیار است. این پروژه از یکجایی قطع می شود.
سینا تفنگچی: و جایگزین خیلی ضعیفی هم برایش می اید.
روشن نوروزی: جایگزینش هم دولتی است. اگر کسب و کارهای می خواهند با توجه به رویکرد سوم اسپانسر شوند می توانند به سراغ این جنس از پروژه های فرهنگی مستقل کوچک و متوسط بروند. از این دست پروژه ها و رویدادها خیلی زیاد در ایران داریم. انجمن هایی که به صورت مستقل و غیردولتی فعالیت می کنند بیشمار داریم.
مسعود مقصودی: در حوزه اسپانسرینگ پروژه های تحقیق و توسعه، یک سری پروژه دولت اعلام کرده که در صورت حمایت سازمان ها به آنها معافیت مالیاتی هم می دهند.
سجاد موسوی راضی: در بحث فرهنگ و هنر هم شرکت ها معافیت مالیاتی می گیرند.
مسعود مقصودی: در مورد حمایت معنوی، سازمان ها به ویژه دولتی ها می گویند من به صورت مالی نمی توانم حمایت کنم اما به لحاظ اینکه اعتبار سازمان من ممکن است به رویداد کمک کند در جذب سایر اسپانسرها، به این می گوئیم حمایت معنوی. در واقع سازمان اعتبار خودش را به رویداد می دهد.
سینا تفنگچی: درست می گوئید. بعضی وقت ها سازمان ها می گویند به جای پول، مکان برگزاری رویداد را می دهم. اما خیلی از سازمان ها به طور کلی هیچ کاری انجام نمی دهند و می گویند فقط اعتبار برند ما کنار رویداد شما باشد و از لوگوی من استفاده کن. همین اعتبار در خیلی از مواقع به کمک رویداد می آید.
سجاد موسوی راضی: برگزارکننده های رویداد هم خودشان را در شرایطی می بینند که گویی مجبورند این پیشنهادها را قبول بکنند. اما در اینجا به شناسنامه رویداد خودشان یا سازمان هم نگاه نمی کنند.
سینا تفنگچی: چالش اینجا معنوی یا مادی بودن اسپانسرینگ نیست، بلکه مسئله شناسی است. یعنی اگر لوگوی سازمانی را استفاده می کنیم، بدانیم ما چرا آن سازمان را استفاده می کنیم و آن سازمان چرا رویداد ما را انتخاب کرده است.
روشن نوروزی: یک رویداد اگر اعتبار بنیادینی از سوی برگزارکنندگان خود ندارد و قرار است که این اعتبار را از سازمان های دیگر کسب کند، آنگاه داریم در مورد کسب و کاری به نام رویداد داریم صحبت می کنیم که بحثی است متفاوت. من در مورد رویدادها و پروژه های فرهنگی و هنری کوچک و متوسط صحبت می کنم.
سینا تفنگچی: در سازمان پولی و مالی که تجربه همکاری دارم، از یک فیلم سینمایی حمایت کردیم در جهت معافیت مالیاتی و … . فرایند انتخاب آن فیلم که در نهایت پروژه شکست خورده ای شد، منجر به کسب یکسری اسم بازیگر در کنار برند شد. تا زمانیکه همینقدر شوآف نکنیم در محتوا، انگار اسپانسر نشده ایم.
سجاد موسوی راضی: رویدادهای کوچک و متوسط علمی، فرهنگی و هنری مستقل نمی توانند اسپانسر پیدا کنند. مشکل این رویدادها کجاست؟ اگر از رویدادی مثل تئاتر یا یک رویداد دانشگاهی صحبت می کنیم ناگهان دریچه ای از هزار رویداد در سال برای ما باز می شود.
روشن نوروزی: وقتی از پروژه های کوچک صحبت می کنیم، تعداد آنها زیاد است. می توانیم از چند تا از این رویدادها حمایت کنیم. یک راه دیگر اینست که من از اکوسیستم اینها حمایت کنم. مثلا ببینم تئاترهای مستقل دانشجویی با چه مشکلی روبرو هستند و من آن مشکل را برطرف کنم. نمونه خیلی خوب از این رفتار همکاری دیجیکالا با مجله ها بود. در این پروژه بررسی کردند که مشکل اصلی مجله ها توزیع است. بنابراین دیجیکالا آمد و لجستیک توزیع خود را به طور رایگان در اختیار مجله ها قرار داد. به این شکل شانس فروش مجله ها بیشتر شد و هزینه برای آنها کاهش یافت. در اینجا برند توانست کمک کند تا اقتصاد این مجله ها جان بگیرد و از نظر من یکی از پروژه های اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ خوب بود.
سجاد موسوی راضی: اگر در اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ یک رویداد کوچک و متوسط به دنبال خوشنامی هستیم، چنین حمایت هایی می تواند خوشنامی به همراه بیاورد.
روشن نوروزی: ظرفیت هایی در سازمان ها وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد برای کمک به یک سری پروژه های کوچک. باید این ظرفیت ها را فعال کنیم. اما اگر برگزارکننده رویداد بگوید اختتامیه فستیوال را می خواهم در خانه هنرمندان برگزار کنم و سازمان بگوید بیایید در سالن کوچک سازمان من برگزار کنید، این موضوع غیرحرفه ایست.
مسعود مقصودی: این بلوغ اسپانسرینگی هست. در اینجا می بینیم که سازمان اسپانسر شونده بالغ نیست. باید سازمان بیاید با برگزارکننده صحبت کند و نیازهای وی را بررسی کند.
سجاد موسوی راضی: از سوی دیگر، برگزارکننده رویداد هم باید هوشیار باشد و بالغانه برخورد کند. اگر با چنین پیشنهادهایی روبرو شدند، با توجه به شناسنامه و هویت رویداد پیشنهاد را بررسی کنند. در صورتی اینچنین پیشنهادهایی را بپذیرند که سازگار و منطبق با شناسنامه و هویت رویداد است.
روشن نوروزی: من 9 دوره فستیوال جایزه عکس شید را به صورت مستقل برگزار کردم. در طول سال چندین تماس از گالری های مختلف داشتم که پیشنهاد برگزاری در آن گالری را می دادند. با وجود اینکه قدردان این پیشنهادها بودم، اما ظرفیت و اعتبار پیشنهاد دهندگان با رویداد من همسو نبود و پیشنهاد آنها را نمی پذیرفتم. در عین حال، از ظرفیت این گالری ها به ویژه در شهرستان ها به وسیله رویدادهای جانبی استفاده می کردم. برگزارکنندگان رویداد باید توجه کنند که محتوا و کیفیت ارائه شان توسط اسپانسر دستخوش تغییر نشود.
سجاد موسوی راضی: سینا، سمت برندها چه اتفاقی می افتد، برندها چگونه یک رویداد را بررسی می کنند؟
سینا تفنگچی: مثالی بزنم. زمانیکه من در میراث فرهنگی بودم، دو جوان آمدند و گفتند که می خواهیم به مناسبت عاشورا یک نمایشگاه عکس عاشورایی در سازمان شما برگزار کنیم. زمان کمی داشتیم برای اجرای این کار و نتوانستیم آن نمایشگاه را برگزار کنیم. اما پیگیر این گروه شدیم، مرحوم بابک برزویه را دعوت کردیم برای آموزش به این گروه، ایده هایشان را پروراندیم و از طریق رسانه ای به دیده شدن آنها کمک کردیم. بعدها دیدیم که این کمک ما به آنها انگیزه داد و منجر به این شد که انجمنی تشکیل دادند و اساتید به نامی را برای آموزش دعوت کردند. اما این اقدام ها در سازمان های ایرانی وابسته به فرد است. باید حال آن فرد در آن روز خوب باشد و شانس با شما یار باشد تا بتوانید حمایت جلب کنید.
مسعود مقصودی: هیچ فرایند در شرکت ها برای اسپانسرینگ و پارتنرشیپ نمی بینی؟
سینا تفنگچی: خیلی وابسته به فرد است. همه مثل هم تصمیم نمی گیرند. شاید اگر در شرایط دیگری بودیم، این اتفاق نمی افتاد.
سجاد موسوی راضی: آیا فرآیند برای اسپانسرشیپ در شرکت هایی که تو تجربه همکاری با آنها را داری وجود دارد؟
سینا تفنگچی: خیر. در تمام شرکت هایی که با آنها همکاری کردم برای اسپانسرشیپ و پارتنرشیپ فرایند مشخصی وجود نداشته است.
مسعود مقصودی: بودجه مشخص داشتید؟
سینا تفنگچی: اینها همه در بودجه روابط عمومی تعریف می شود. اما چه کسی برای بودجه تصمیم می گیرد؟ درخواست کننده اسپانسرشیپ عموما به هیات مدیره و مدیرعامل متصل است و دستور از بالا برای هزینه کرد بودجه می آید و متاسفانه روابط عمومی ها در این فرآیند کمترین نقش را دارند. بودجه روابط عمومی تبلیغات یکی بود و تفکیک مشخص وجود نداشت.
سجاد موسوی راضی: شایستگی هایی که سازمان باید داشته باشد برای اسپانسرشیپ شدن یک رویداد چیست؟
مسعود مقصودی: مثلا در برند می خواهید مبلغ مشخصی روی رویداد سرمایه گذاری کنید، و مبلغی هم روی فعالیت های رسانه ای. چطور است که در فعالیت رسانه ای تبلیغاتی کلی شاخص تعریف شده است و آنها را بررسی می کنید اما در رویدادها نه؟ هر دوی اینها رسانه تلقی می شوند، تفاوت کجاست؟
سینا تفنگچی: در شرکتی که در حوزه بیمه تجربه همکاری داشتم، در حوزه ورزش خیلی پویا بودند. از 10 رشته ورزشی حمایت می کردیم. اول می خواهم از مخاطبین این پادکست عذرخواهی کنم برای اینکه اگر برندها از حمایت در حوزه مسئولیت اجتماعی صحبت می کنند، دروغی است که روابط عمومی به خورد آنها می دهد. گفتم از 10 رشته حمایت می کردیم در صورتیکه اینطور نبود. ما در 10 ورزش اسممان را در خبرها ذکر کردیم. یک کوهنورد داشتیم که قله های داخلی و خارجی را فتح کرده بود. این فرد یک هزار تومان هم از برند دریافتی نداشت. تنها کاری که ما برایش انجام می دادیم این بود که در خبرها بگوییم نماینده برند ماست.
سجاد موسوی راضی: این اقدام چه آورده ای برای فرد یا شرکت داشت؟
سینا تفنگچی: برند از فعالیت های آن فرد بهره برداری کرد اما آن فرد هیچ حمایتی دریافت نکرد. به شکل دیگری می توان این ماجرا را دید. اینکه ان فرد هم از اسم برند اعتبار گرفت و می تواند از این کار استفاده کند.
سجاد موسوی راضی: ولی این اقدام می تواند برای این فرد ضد تبلیغ هم باشد. به این شکل که این فرد به سازمان دیگری مراجعه می کند، و سازمان دوم می گوید که فلان شرکت اعلام کرده در خبرها که حامی توست و ما دیگر حامی نمی شویم.
سینا تفنگچی: اما در یکسری از ورزش های دیگر مثل کاراته حضور فعال داشتیم. آیا در این حضور آمدیم شایستگی های سازمان و شناسنامه رویداد و … را بررسی کردیم؟ نه. به شکل ساده، یکی از مدیران شرکت کاراته باز بود و به همین خاطر اسپانسر این ورزش شدیم.
روشن نوروزی: موافقیم که مکانیزم جذب اسپانسر برای رویدادها یکطرفه است. به این معنی که برگزارکنندگان رویداد باید به سازمان ها برای جلب نظر آنها رجوع کنند. یک خواهش از تمامی دوستانی که در حوزه ارتباطات فعال هستند دارم؛ ارتباط دو طرفه را ایجاد کنید. مناسباتی را برای خودتان تعریف کنید تا به این واسطه شاید یکبار هم که شده برند شما به سراغ حمایت از یک رویداد برود. مگر در مورد سرمایه های انسانی این کار را نمی کنیم؟ یک واحد سرمایه های انسانی داریم که به دنبال جذب نیروی با استعداد برای شرکت می گردند. همین ساز و کار می تواند در اسپانسرشیپ در شرکت ها و برندها ایجاد شود. می توانیم این فضای تعامل دو طرفه را ایجاد کنیم.
سجاد موسوی راضی: برندها جستجو کنند و رویدادهای مناسب خودشان را پیدا کنند؟
روشن نوروزی: بله، و خودشان فعالانه پیشنهاد اسپانسرشیپ بدهند. بین پارتنرشیپ و اسپانسرشیپ هم تفکیک قائل بشویم. پروژه پارتنرشیپ اصولا در شرکت من طراحی و تعریف شده و به عنوان یک کسب و کار مثلا حوزه غذا به دنبال ایجاد یک مجله غذا هستم. پس می روم تیم مناسبش را پیدا می کنم و به عنوان پارتنر و همکار با آنها همکاری می کنم. اما زمانی هست که یک مجله حوزه غذا هست و حالا کسب و کار می تواند اسپانسر آن شود. خواهش من از فعالان ارتباطات این است که رویدادهای کوچک و متوسط را پیدا کنند، رویدادهایی که فکر می کنند به دردشان می خورد و از آنها حمایت کنند.
سینا تفنگچی: این خلا را واقعا داریم. اگر بتوانیم در برندها حامی رویدادها و پروژه های کوچک و متوسط شویم، می توانیم دغدغه رویدادها را رفع کنیم. امروز رویدادهای زیادی داریم که با مشکل جلب مخاطب روبرو هستند.
مسعود مقصودی: آیا این رویدادها در جذب اسپانسر موفق بوده اند؟
سینا تفنگچی: مثلا رویدادهای روز روابط عمومی و … اسپانسرهای زیادی دارند، اما وقتی در رویداد شرکت می کنی، تعداد شرکت کننده ها اندک است.
مسعود مقصودی: اگر برگزارکننده این رویداد بگوید که از جیب هم برای این رویداد هزینه کردیم علی رغم اسپانسرهای پر تعداد، به نظر می رسد که تعداد شرکت کننده ها هماهنگ با دخل و خرج است.
سینا تفنگچی: می دانیم برای چنین رویداد به خصوصی، دخل و خرج حتما به هم خورده است. اما چرا آدم ها مشارکت نمی کنند؟
مسعود مقصودی: به نظر من در اینجا رویداد در جذب اسپانسر موفق بوده. درسته آدم ها شرکت نکرده اند، اما چطور این رویداد را با این کیفیت به اسپانسر ارائه کرده، چه شاخص هایی ارائه کرده که اسپانسر قانع شده است؟
سینا تفنگچی: خیلی وقت ها سازمان های اسپانسرکننده در چنین رویدادهایی مجبور بوده اند، باید رفع تکلیف می کردند. یکجور باج دهی محسوب می شود. شرکت های اسپانسر هم در این رویدادها جایزه های بدون معیار مشخص دریافت می کنند و در سازمان خودشان با آن اعتبار کسب می کنند. برگزارکننده و شرکت های حامی و حتی مخاطب فهم درستی از وضعیت خودشان ندارند.
سجادموسوی راضی: می توانی تعریف درستی از این وضعیت بدهی؟
روشن نوروزی: جنس رویدادها هم مهم است. یک سری رویدادها کاملا تجاری هستند. مثلا یک رویداد در حوزه ارتباطات بحران برگزار می کنم، دو استاد بزرگ برای سخنرانی دعوت می کنم، اسپانسر می گیرم و بلیط می فروشم و در نهایت سود خوبی هم می کنم. برای این رویدادها، برگزاری رویداد تجارت است. اساسا من در مورد این رویدادها صحبت نمی کنم، موضوع ما نیست. بلکه موضوع صحبت ما پروژه هایی مثل گنجور است. یک پروژه مستقل فرهنگی همراه با دغدغه اجتماعی. همکاران من در تیم های ارتباطات این پروژه ها را شناسایی کنند.
مسعود مقصودی: این نوع حمایت را در کدام یکی از سه دسته مسئولیت اجتماعی، مارکتینگ و برندینگ، و روابط عمومی می بینی؟
روشن نوروزی: قطعا روابط عمومی. مسئله در اینجا دیده شدن برای برند نیست، بلکه حمایت از یک پروژه بر اساس یک دغدغه اجتماعی و فرهنگی است. ترجیح می دهم که مسئولیت اجتماعی نبینم این حمایت را. دلیلش هم اینست که معتقدم اساسا مسئولیت اجتماعی فرآیندی نیست که برند پول بدهد و تمام. بلکه مسئولیت اجتماعی را یک همکاری بلندمدت می بینم. مثلا هزار درخت می کارم. به یک نهاد محیط زیستی پول می دهم که این هزار درخت را بکارد. اینجا کار برند در حوزه مسئولیت اجتماعی تمام نمی شود. حالا برند باید در ادامه پیگیر کاشت و نگهداری این نهال ها باشد، در قبال آلودگی که در جامعه ایجاد می کنم مسئول باشم و … .
سجاد موسوی راضی: برگزارکننده رویداد چه شاخص هایی را باید به سازمان ها و برندها ارائه کند تا در جذب اسپانسر موفق شود؟ و از سوی دیگر برندها چه شاخص هایی را در مورد رویدادها باید ببینند تا بر مبنای آن تصمیم بگیرند؟
روشن نوروزی: توصیه من به برگزارکنندگان رویدادهای کوچک و متوسط علمی، فرهنگی و هنری این است که خودتان به به عنوان یک پروژه مسئولیت اجتماعی معرفی نکنید. قرار نیست که از شما حمایت مسئولیت اجتماعی بشود، گرچه ممکن است به این واسطه اسپانسر جذب کنید. برای خودمان اعتبار قائل باشیم. اگر بگوییم پروژه مسئولیت اجتماعی است، اسپانسر را ناخواسته وارد فضای مشارکت با خودتان می کنید و برند در این شرای می تواند و حق دارد که در مورد محتوا و شیوه اجرا مشارکت کند. دوم اینکه از سویه مارکتینگ و برندینگ هم وارد مذاکره نشوید. چونکه رویدادهای اینچنینی رسانه هایی نیستند که با این اعداد و ارقام مورد مذاکره قابل رقابت با رسانه های تبلیغاتی در دسترس برند باشد. رویکردتان روابط عمومی باشد. به حرفه ای بودن خودتان به لحاظ محتوا و ارائه کمک کنید. فکر کنید یک هنرمند با ارزش هستید که اثر ارزشمندی خلق کرده است، در این شرایط اسپانسر اجازه اعمال نظر در محتوای شما را به خودش نمی دهد. وقتی رفتار، ارائه و محتوای حرفه ای دارید، در راستای خوشنامی پروژه و رویداد، برند و آدمهایی که در آن رویداد کار می کنند، تلاش می کنید. حالا اینجا انگیزه ای که برای سازمان می توانید ایجاد کنید این است که شما دارید در یک پروژه خوشنام مشارکت می کنید. به برندها بگوئید که یک گام از میان هزاران گام خود را در راه خوشنامی می تواند بردارد. برندها هم باید بدانند با مشارکت در چنین رویدادهایی، بر روی آدم هایی محدود تاثیر می گذارند و لی تاثیر عمیقی بر آنها باقی می گذارند.
سینا تفنگچی: این تاثیر عمیق و خاص است. آدم هایی که در این رویدادها شرکت می کنند، افرادی خاص از جامعه مخاطبان برند هستند و تاثیر بلند مدتی بر روی آنها می توان گذاشت.
سجاد موسوی راضی: رویدادهای کوچک و متوسط علمی، فرهنگی و هنری رسانه های قوی هستند که در آنها سطح تعامل با مخاطب به شدت بالاست.
روشن نوروزی: شاید تعدادش زیاد نباشد، اما تاثیرگذاری اش بالاست. تاثیرگذاری عمیق اطرافیان همیشه موثر است. اگر برای برندی این تاثیرگذاری مهم است، ولی محدود، باید حتما به سراغ اسپانسرشیپ پروژه های کوچک برود. این پروژه ها عدد و رقم جدی هم ندارند.
سجاد موسوی راضی: اگر برندها بخواهند در این حوزه قدم پیش بگذارند، چه شاخص هایی را باید در نظر بگیرند؟
سینا تفنگچی: یکی از چالش های برندها اینست که بودجه مستقل برای اسپانسرشیپ ندارند. در همین حد هم باید کمیته های بالادستی تشکیل شود که قدرت را از روابط عمومی می گیرد. اگر روابط عمومی ها دست و بال بازی داشته باشند شاید اتفاق های بهتری بیافتد.
سجاد موسوی راضی: روابط عمومی در این جنگ داخلی، چه چیزهایی را برای تصمیم گیری باید در اختیار هیات مدیره بگذارد؟
سینا تفنگچی: اگر اختیار و مسئولیت بدهند سازمان ها به روابط عمومی، و از طرف دیگر بلوغ حرفه ای هم وجود داشته باشد در روابط عمومی ها، به نظرم شاهد توسعه این فضا خواهیم بود.
سجاد موسوی راضی: اختیار و مسئولیت را می خواهی برای تصمیم گیری در حوزه اسپانسرشیپ؟
سینا تفنگچی: بله. رویدادهای علمی و فرهنگی با سابقه یا حتی جوانی هستند که می شود از آنها حمایت کرد اما چون سازمان اختیار را به روابط عمومی نداده بود، حمایتی از آن رویداد صورت نگرفت.
روشن نوروزی: به برگزارکنندگان رویداد پیشنهاد می کنم به سراغ برندهایی بروید که بدانند قرار نیست با شما کار مسئولیت اجتماعی بکنند، از شما انتظار مارکتینگی ندارند و شما را به نام یک برند خوشنام می شناسند.از سوی دیگر، به فعالان روابط عمومی توصیه می کنم که اولا دایره ذینفعان کوچک خود را مشخص کنید. همه سازمان ها یک مجموعه ذینفعان بزرگ دارند که این مجموعه بزرگ زیرمجموعه هایی دارد. این گروه ها را شناسایی کنید و دوم اینکه بروید پروژه و رویدادهای متناسب با هر یک از این گروه های کوچک ذینفع را شناسایی کنید. در این میان رویدادهای تجاری را از رویدادهای مستقل و ارزشمندتر تمایز قائل شوید. رویداد، رویداد حرفه ای و با دغدغه حرفه ای و اجتماعی باشد. اسپانسرشیپ مارکتینگی و برندینیگ و مسئولیت اجتماعی را نیز به مسئولان خود در سازمانتان واگذار کنید. مسئولیت شما به عنوان متخصص حوزه روابط عمومی و ارتباطات اینست که خوشنامی برند را حفظ کنید و اسپانسرینگ شما در پروژه های کوچک و متوسط از این طریق تاثیرگذار خواهد بود. نکته دیگر اینکه، به قدری پروژه ها و رویدادهای مستقل ارزشمند در این حوزه ها هست که دیگر روابط عمومی ها و شرکت ها می توانند دنبال پروژه سازی برای خودشان نروند، از این رویدادها حمایت کنید. همچنین اینکه در حوزه های دیگر هم می توانید وارد اسپانسرینگ شوید، نه لزوما حوزه ای که مستقیم به شما مربوط است.
سجاد موسوی راضی: بر اساس هویت برند سازمان و شناخت ذینفعان تصمیم بگیرند؟
روشن نوروزی: بله
سینا تفنگچی: بله. اینطور فهم موضوعی و فلسفه انجام اسپانسرینگ ایجاد می شود. یکبار اگر شاخص هایی که شما در این برنامه مد نظرتان بود را طراحی کنیم شاید بتوانیم فعالیت های بهتری بکنیم و مخاطب را با خودمان همراه کنیم.
این پادکست را می توانید در کست باکس، شنوتو، و گوگل پادکست بشنوید.